این خانه دار سزاوار این بود که با او چنین رفتار شود - او در آنجا قدم می زند و الاغش را می پیچد و توپ هایش را نیز به اطراف پرتاب می کند. پس محکم در دهانش فرو کرد. ظاهراً بیدمشک آنقدر آتش گرفته بود که بلوند ترس خود را از دست داد. حتی دوستش به نگه داشتن این قلدر کمک کرد تا استاد تمام گلوی او را قطع کند.
وای چه دزدهای سکسی، و حتی دو تا در یک زمان. مطمئناً نگهبان روز خوبی داشت. او یک محافظ سرسخت است، او به پوزخند و اشک دختران اهمیت نمی دهد. دیک خود را با اعتماد به نفس و بدون پشیمانی به آنها فشار می دهد.